اینرسی بالینی
اصطلاح اینرسی بالینی (Clinical Inertia) از اوایل قرن حاضر استفاده شده و شامل سه دسته از عوامل است: عوامل مرتبط با پزشک، عوامل مرتبط با بیمار و عوامل مرتبط با سیستم درمانی. اینرسی بالینی به معنای عدم استفاده مناسب از درمانهای مؤثر برای جلوگیری از عواقب جدی بالینی، علیرغم وجود شواهد متعدد برای سودمندی این روشهای درمانی است. با این حال در برخی موارد به شرطی که گایدلاینها در مورد یک بیمار خاص قابل اجرا نباشد، اینرسی بالینی میتواند به عنوان یک احتیاط بالینی در نظر گرفته شده و پذیرفته باشد.
از این حالت تحت عنوان ”اینرسی بالینی ظاهری“ یاد شده میشود. عدم اقدام بالینی ناشی از ناآگاهی از مراقبت مناسب را نیز میتوان به عنوان اینرسی بالینی در نظر گرفت. علاوه بر این، اینرسی بالینی عنوان مناسبی برای این مقوله نیست چراکه به خوبی اثبات شده است اینرسی بالینی همیشه مربوط به پزشک نبوده بلکه اغلب به عوامل مرتبط به بیمار (به عنوان مثال، انکار بیماری، مصرف نادرست دارو یا سواد سلامت پایین) یا عوامل مرتبط به سیستم بهداشتی (به عنوان مثال محدودیت دسترسی به خدمات درمانی) مربوط میشود. در سالهای اخیر، پیشنهاد شده است که ”اینرسی درمانی“ (Therapeutic Inertia) عنوان مناسبتری برای توصیف عدم موفقیت در پیشبرد یا کاهش شدت درمان (Therapy Deintensification) است، در حالی که اینرسی بالینی (Clinical Inertia) نه تنها شامل تشدید یا کاهش شدت درمان است بلکه مواردی مانند عدم غربالگری، ارجاع بیمار و مدیریت عوامل خطر و عوارض را نیز در برمیگیرد.
در سالهای اخیر، اینرسی درمانی به عنوان یکی از دلایل مهم عدم دستیابی بسیاری از افراد مبتلا به دیابت به اهداف درمانی مد نظر پزشک، با وجود افزایش گزینههای درمانی و در دسترس بودن فناوریهای جدید، مطرح شده است. این در حالی است که پزشکان، بیماران، سیستمهای بهداشتی، تولیدکنندگان دارو و تجهیزات مرتبط با دیابت همگی در بروز اینرسی درمانی نقش دارند و همه میتوانند به کاهش آن کمک کنند.
شیوع اینرسی درمانی در درمان دیابت
تحقیقات انجام شده در بسیاری از کشورها شیوع بالای اینرسی درمانی را نشان داده است؛ در یک مطالعه کوهورت گذشتهنگر بر اساس 81573 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 در انگلستان مشخص شد تشدید درمان از یک داروی خوراکی کاهشدهنده قند خون به دو دارو در بیمارانی با HbA1c بالای 7 درصد، بیش از 3 سال طول کشید.
ارزیابی دیابت در کانادا نشان داد که HbA1c تقریباً 50 درصد از افراد مبتلا به دیابت نوع 2 در مراقبتهای اولیه، بالاتر از محدوده هدف دارند. این مطالعه با بررسی ارائه دهندگان مراقبتهای اولیه (PCP) و پرسش در رابطه با اقدام آنها برای کمک به بیماران در رسیدن به هدف HbA1c، یک گام فراتر رفته و نشان داد که تنها 56٪ قصد تشدید درمان یا ارجاع بیمار به متخصص را داشتهاند.
در تجزیه و تحلیل دیگری از دادههای Clinical Practice Research Datalink (CPRD) در انگلستان، میانه زمان شروع انسولین در بیمارانی با HbA1c بالای 8 درصد و مصرف چندین داروی خوراکی، 7/7 سال بوده است.
درمان بیش از حد و عدم کاهش به موقع شدت درمان از دیگر مظاهر اینرسی درمانی به ویژه در سالمندان مبتلا به دیابت نوع 2 است که در معرض خطر بالای افت قند خون و عواقب نامطلوب ناشی از آن قرار دارند. مطالعات همچنین نقش اینرسی درمانی را در عدم دستیابی به سایر اهداف درمانی افراد مبتلا به دیابت، از جمله فشار خون و چربی خون، نشان داده است.
علل اینرسی درمانی در درمان دیابت
همانطور که قبلاً گفته شد، عوامل منجر به اینرسی درمانی پیچیده بوده و به طور کلی میتوان آنها را به سه دسته تقسیم کرد: عوامل مربوط به ارائه دهندگان خدمات درمانی، عوامل مربوط به بیمار و عوامل مربوط به سیستم بهداشتی؛ اگرچه عوامل مرتبط با صنعت نیز در این امر سهیم است.
عوامل بروز اینرسی درمانی مرتبط با کادر درمان در دیابت
در سال 2001، فیلیپس و همکاران اینرسی درمانی را به عنوان موقعیتی توصیف کردند که پزشکان با وجود آگاهی از عدم دستیابی بیمار به اهداف درمانی در مدیریت بیماریهای مزمن از جمله فشار خون بالا، دیس لیپیدمی و دیابت، مراقبت درمانی بیمار را برای رسیدن به این اهداف تغییر نمیدهند. آنها سه عامل برای اینرسی درمانی مرتبط با ارائه دهندگان خدمات درمانی مطرح نمودهاند: دست بالا گرفتن کیفیت مراقبت، بهانه آوردن برای سرباز زدن از تشدید درمان و کمبود امکانات، زمان و آموزش لازم برای تشدید درمان به منظور رسیدن به اهداف درمانی.
از عواقب تأخیر در تشدید یا تنظیم درمان میتوان به بروز زودتر تنظیم ناشی از دیابت و افزایش میزان حوادث قلبی-عروقی از جمله سکته قلبی، نارسایی قلبی و سکته مغزی اشاره کرد.
در یک مطالعه گروهی بزرگ گذشتهنگر توسط اندرسون و همکارانش که در سال 2021 منتشر شده است، در بیماران 65 سال و بالاتر مبتلا به دیابت نوع دو با قند کنترل نشده که در بیمارستانهای پذیرش کننده بیماران برای طیف گستردهای از مشکلات پزشکی غیر مرتبط با دیابت بستریشده بودند، مشاهده شد که تشدید دریافت داروهای کاهنده قند خون در زمان بستری یا قبل از ترخیص بیمارستان، با افزایش دو برابری بروز هیپوگلایسمی شدید و نیازمند مراقبتهای اورژانسی یا بستری در بیمارستان طی دوره 30 روزه بعد از ترخیص همراه بوده است.
با این حال، همچنین کاهش قابلتوجهی در نسبت مرگ و میر به هر دلیل طی دوره ۳۰ روزه وجود داشت که نویسندگان پژوهش آن را بهاندازه نگرفتن عوامل مخدوش گر و ریسک تخمین زدهشده کمتر برای مرگ در بیمارانی واجد شرایط برای تشدید درمان بودند، نسبت میدهند. فواید کاهش مرگ و میر محدود به بیمارانی بود که پیش از بستری سطح HbA1c بیشتر از ۵ / ۷ درصد (دیابت کنترل نشده) داشتند و بعد از یک سال، هیچ ارتباطی بین تشدید داروهای کاهش قند خون با حوادث هیپوگلایسمی شدید، سطح HbA1c، بستری شدن در بیمارستان و یا مرگ به هر دلیل، وجود نداشت.
تحلیل پژوهش فوق نشان میدهد که ازیکطرف، تشدید داروهای کاهش قند خون در طول بستری به دلایلی غیر از دیابت، کنترل قند خون و سطح HbA1c را بهبود نمیدهد و همزمان که بیمار شروع به مصرف داروهایی که تازه تجویزشده است میکند، خطر بروز هیپوگلایسمی شدید توسط داروهایی که در مطالعه با افزایش خطر هیپوگلایسمی همراه بودند (بهعنوانمثال انسولین و سولفونیل اورهها)، بهصورت موقت دو برابر میشود.
از سوی دیگر، تشدید درمان میتواند مفید باشد زیرا ریسک احتمال مرگ در بیمارانی که درمان تشدید شده را دریافت کرده بودند، در همان دوره، به نصف کاهش پیداکرده بود. همچنین، بیمارانی که درمان تشدید شده را دریافت میکنند، ممکن است در شرایط سرپایی پیگیری دقیقتری داشته باشند یا از بهبود کنترل قند خون با توجه به بهبودی پس از بیماری، خطر عفونت و بهبود زخم بهرهمند شوند که این امر مستلزم تبعیت دارویی پس از ترخیص و پیگیری بیماران است.
شواهد نوظهور و گایدلاینهای فعلی دیابت توصیه میکنند که بسیاری از بیماران مبتلا به دیابت نوع ۲ که دچار بیماریهای قلبی – عروقی یا کلیوی هستند، ممکن است از رژیمهای دارویی شامل مهارکننده SGLT2 و / یا داروهای آگونیست گیرنده GLP-1 بهره برده ببرند. در این زمینه، توجه به اینکه کدام بیمار کاندیدای مناسبی برای تشدید مؤثر و ایمن درمان است و با کدام دارو در بیمارانی با سطح خطر بالا یا متوسط بیماریهای قلبی عروقی میتوان بر تشدید درمان تمرکز کرد، باید مدنظر قرار بگیرد.
عدم ارتباط مؤثر بین ارائه دهندگان مراقبتهای بهداشتی و بیماران همچنین میتواند مدیریت مؤثر دیابت و تشدید دارو را به تعویق بیندازد کند. چنانچه برخلاف تصور بیشتر پزشکان، برای بسیاری از بیماران، ترس از وابستگی به انسولین یا بدتر شدن بیماری بیشتر درد یا ترس تزریق است. این موضوع میتواند منجر به آموزش و درک ناکافی بیمار گردد؛ بنابراین بهبود ارتباط بین پزشکان و بیماران برای تشدید درمان، به ویژه هنگام شروع داروهای با خطر بالاتر مانند انسولین، بسیار مهم است.
این یافتهها همچنین بر نیاز به ادغام بهتر مراقبتهای بستری و سرپایی، تطبیق و بررسی داروها در طول ویزیتهای پیگیری پس از ترخیص و برنامهریزی جامع در انتقال مراقبت (از بستری به سرپایی) تأکید میکنند. پرداختن به غلبه بر اینرسی درمانی و ایمن بودن تغیر نوع درمان، نیازمند نوآوری مستمر و آزمایش طیف وسیعی از پتانسیلهای بهبود استراتژیها، اعم از بهبود در سیستمهای انفورماتیک سلامت تا استفاده از مددکاران اجتماعی یا پرستاران برای تسهیل ارتباطات و هماهنگی مراقبت حول زمان ترخیص از بیمارستان است و موفقیت آنها به یک سیستم مراقبت اولیه فعال و انعطافپذیر بستگی دارد که بهخوبی با مراقبتهای بیمارستانی ادغامشده باشد.
عوامل مرتبط با بیمار در بروز اینرسی درمانی در دیابت
عوامل مرتبط با بیمار نیز پیچیده بوده و میتوانند مدیریت دیابت را برای بیماران، خانوادههای آنها و متخصصان مراقبتهای بهداشتی چالشبرانگیز نماید. دشواری در تغییر در سبک زندگی و مصرف داروها معمول بوده و نقش مهمی در عدم دستیابی به اهداف مدیریت قند خون دارد.
اصطلاح ”مقاومت به انسولین روانشناختی“ به امتناع بیماران از شروع انسولین درمانی در صورت توصیه توسط پزشک اشاره دارد. پولونسکی و همکاران با بررسی 708 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 که از انسولین استفاده نکردهاند، این دلایل را برای این مسئله مطرح کردهاند: لزوم مصرف مادامالعمر انسولین، دشواری استفاده، ترس از افت قند خون و آموزش و پشتیبانی خود مدیریتی ناکافی دیابت (DSMES). نداشتن انتظارات واقعبینانه از تأثیر دارو نیز از جمله دلایل قطع مصرف دارو گزارش شده است.
سایر مسائل خاص بیمار نیز میتواند منجر به اینرسی درمانی شود و اغلب توسط پزشکان معالج تشخیص داده نشده و به طور مناسب به آنها پرداخته نمیشود. از جمله این مسائل میتوان به شیوع بالای افسردگی در میان افراد مبتلا به دیابت اشاره کرد (شیوع 17.8٪ در مقایسه با 9.8٪ در افراد غیر مبتلا به دیابت). احتمال مقاومت به شروع انسولین در بیماران مبتلا به افسردگی بیشتر است. سن بالا و مشکلات بینایی منجر به کاهش توانایی افراد در انجام تست قند و یا استفاده از داروهای تزریقی میگردد. هزینه و باور بیمار نسبت داروها، همینطور عدم رضایت بیمار از اطلاعات مربوط به دارو نیز در تصمیمگیری بیماران در مورد مصرف دارو نقش دارند. بنابراین درک موانع تمایل یا توانایی بیماران برای انجام اقدامات درمانی برای بهبود نتایج و افزایش مصرف دارو ضروری است.
نقش سیستم بهداشتی در بروز اینرسی درمانی در مدیریت دیابت
چندین مسئله در سطح سیستم بهداشتی میتواند در دستیابی به اهداف درمانی در افراد دیابتی مشکل ایجاد کند. پوشش بیمهای آموزش خود مراقبتی، یکی از این فاکتورها است؛ هرچند در کشورهایی که این هزینهها تحت پوشش بیمه قرار دارد کماکان نرخ شرکت بیماران در دورههای خود-مدیریت دیابت پایین است که میتواند به علت دسترسی محدود افراد به این آموزشها باشد.
همانطور که قبلاً اشاره شد، عدم وجود پروتکلهای درمانی شفاف در کنار تغییر داروهای تجویزی به انواع مشابه دارو به دلیل عواملی مانند پوشش بیمهای، دسترسی و قیمت دارو، باعث بروز اینرسی درمانی از سمت پزشک و بیمار میشود.
نتایج و اثرات اینرسی درمانی در دیابت
برخی از تأثیرات سطح HbA1c بالاتر از هدف به دلیل عدم مصرف مداوم دارو، شامل افزایش کل هزینههای پزشکی، افزایش استفاده از منابع مراقبتهای اورژانس و نرخ بالاتر عوارض کوتاه مدت و بلند مدت پزشکی است. نتایج یک متاآنالیز که در سال 2017 توسط Khunti و همکاران برای بررسی ارتباط بین مصرف دارو و مرگ و میر کلی، خطر نسبی 0.72 (95% CI 0.61–0.82, P <0.001) را برای مرگ و میر کلی در عدم مصرف دارو در مقایسه با مصرف دارو، نشان داد.
عوارض طولانی مدت اینرسی درمانی نیز در افراد مبتلا به دیابت قابل توجه است و میتواند شامل تنظیم دیابتی و سایر حوادث میکروواسکولار و همچنین MI، HF و سکته مغزی باشد. یک مطالعه کوهورت گذشتهنگر که در تایلند انجام شد نشان داد که عدم تشدید درمان طی 3 ماه پس از اندازهگیری اولیه HbA1c> %9.0 با نرخ بروز یا پیشرفت تنظیم دیابتی 10 مورد در هر 1000 نفر در ماه، در مقایسه با 2.2 مورد در هر 1000 نفر در ماه در گروه تشدید درمان، همراه بود. در یک مطالعه کوهورت گذشتهنگر در انگلستان از ژانویه 1990 تا دسامبر 2012، در بیماران دارایHbA1c> 7.0 که در طی 1 سال از زمان تشخیص، تشدید درمان دریافت نکردند، خطر MI، HF، سکته مغزی و مجموعهای از حوادث CV به ترتیب 67، 64، 51 و 62 درصد، در مقایسه با بیمارانی که در طی 1 سال تحت تشدید درمان قرار گرفتند، افزایش یافت.